کد مطلب:27972
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:27
آيا همين طور كه روح انسان در اين دنيا از جهات معنوي رشد مي كند، بعد ازمرگ هم به رشد و آگاهي او افزوده مي شود؟
در رابطه با مساله حركت تحول تكامل و نسبت آنها با زمان نكاتي چند را بايد توجه داشت تا در پرتو آنها بتوان جواب مسأله اي را كه طرح فرموده ايد دريافت: 1- حركت در اصطلاح فلسفي سير تدريجي از قوه به فعل است. تحولي اين چنيني تنها در ماده وجود دارد؛ يعني ماده چون مركب از قوه و فعل است به طور تدريجي و مستمر به سوي فعليت يافتن قوه هاي نهفته در خود مي رود و چون قوه نياز به ماده قابلي دارد كه حامل آن باشد بنابراين همواره اين حركت در ماده خواهد بود. البته مقصود از ماده در اين جا ماده فيزيكي (جسم) نيست. بلكه ماده المواد ( هيولاي اولي ) است كه قابل صور متعدده است و آن ماده به علاوه صورت حادثه در آن را جسم گويند. 2- تحول و دگرگوني دو گونه است: الف) تحول تدريجي كه اصطلاحا همان حركت است. در اين گونه تحول به نظر برخي از فلاسفه همواره تكاملي و رو به بالاست. ب ) تحول دفعي كه در فلسفه به آن حركت اطلاق نمي شود. اين قسم تحول در ماديات مانند شكستن ناگهاني شيشه در اثر برخورد سنگ و... اين نوع تحول اعم از تكاملي و تنازلي است. تحولات كه در روح انسان انجام مي گيرد تاحدود زيادي شباهت به اين قسم دارد و از سنخ حركت در ماده نيست. چه تحولات تكاملي و رو به بالا و چه انحطاطي و تنازلي. 3- حركت و تحول در امور مادي وابسته به زمان نيست. بلكه زمان وابسته به آنهاست. به عبارت ديگر زمان از حركت انتزاع مي شود و مقياس سنجش دوباره حركت قرار مي گيرد. سر آن هم اين است كه حركت امر تدريجي مستمري است كه اجزاي آن اجتماع در وجود ندارند واز حدوث هاي تدريجي و پياپي غير مجتمع كه در ماده رخ مي دهد كم متصل غير قار (زمان) انتزاع مي شود و از همين جا سخن ملا صدرا و انيشتين روشن مي شود كه زمان را بعد چهارم واز لوازم ماده مي دانند. اما تحولات مربوط به مجردات چون به نحو حركت تدريجي - چنان كه توضيح داده شد - نيستند - بنابراين فارغ از زمان و مكان صورت مي پذيرند. لذا روح انسان نيز تكامل يابنده است و در واقع اساس كمال انسان به همان كمالات روح است. اما چنين نيست كه هرگونه علم و آگاهي يافتني در سعادت انسان مفيد و موءثر و براي انسان كمال باشد؛ زيرا برخي از آگاهي ها نقش مقدماتي و زمينه اي براي تصحيح عمل دارند وخود مطلوب نفسي نيستند و يااگر باشند مطلوب نهايي نبوده و ضميمه عملي نياز دارند. از اين رو همين كه آدمي از اين جهان رخت بربسته و چشم به سراي آخرت مي گشايد بسياري از آنچه را كه نمي دانسته در خواهد يافت. زيرا آنچه در اين جهان برايش غيب مي نمود در آن جا مشخص است: {A{/Bفَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ اَلْيَوْمَ حَدِيدٌ{w7-12w}{I50:22I}/}A}، {V(ق 22)V}. به ويژه در قيامت كه ظهور سلطه مطلقه الهيه است و توحيد افعالي به عالي ترين شكل خود جلوه گر مي شود {/B« وَ اَلْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ »{w7-10w}{I82:19I}/} ( انفطار: 21 ) اما اين آگاهي ونيز فهميدن خطاهاي خويش در آن موقعيت چندان نقشي در سعادت نمي تواند داشته باشد {/B«وَ أَنَّي لَهُ اَلذِّكْري »{w8-11w}{I89:23I}/} (فجر: 25) البته شايد بتوان گفت ظهور اين حقايق براي موءمنان خود نوعي نعمت و التذاذ است وبراي معاندان و حق ستيزان نوعي عذاب و شكنجه.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.